مهم ترین گام در خداشناسی

به نظر بنده یکی از گام های اساسی در راه «خداناباوری» این است که همانطور که اتفاقات قشنگ زندگی مان را به خدا نسبت می دهیم و از او تشکر می کنیم، باید در مقابل نیز ،اتفاقات بد زندگی مان را از جانب او بدانیم و فحش های آبداری نثارش کنیم.

یک مغلطه ی خوشگل وجود دارد که می گوید: «خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری» این جمله در ذهن و زبان مردم این سرزمین به شکل عجیبی ریشه دوانده است؛ به این مثال توجه کنید:

– فرض کنید شما شنبه ی هفته ی آینده، ساعت هفت صبح یک امتحان درسی بسیار سخت دارید، اما در طول هفته به دلیل مشغله ی کاری نتوانسته اید درس هایتان را بخوانید، آخر هفته هم بطور اتفاقی با دوستان به گردش و تفریح رفته اید و جمعه شب خسته به خانه برگشته اید و خوابیده اید. فردا صبح شما خواب می مانید  و پس از بیدار شدن سعی می کنید هر چه سریعتر خوتان را به جلسه امتحان برسانید تا لااقل چند کلمه ای رو برگه بنویسید. خب هوا هم بارانیست  تاکسی هم پیدا نمی شود، اوضاع از این بدتر نمیشد، تمام مدت خودتان را شماطت میکنید که چرا در طول هفته درس نخوانده اید و خلاصه از خدا کمک میخواهید. به هر صورت شما خود را به کلاس میرسانید و در کمال ناباوری می بینید که امتحان برگزار نشده است، شما این را یک معجزه میدانید و از صمیم قلب میگوئید«خدایـــــــــــا … متشکرم» ، «خدا مرا دوست دارد، من هم عاشق او هستم»

حالا به مثالی خلاف این توجه کنید:

– شما برای انجام یک کار اقتصادی، پس از مدتها مبلغی پس انداز کرده اید. ظهر روزی که با شریک خود قرار گذاشته اید تا با او کار خود را آغاز کنید، ناگهان در خیابان یک موتور سوار کیف شما را می قاپد. هیچ کاری از شما بر نمی آید و در عین حال ناراحت و غمگین هستید که چرا سرمایه ای که چند سال با زحمت جمع کرده بودید در یک لحظه از بین رفت.غم زده و افسرده به خانه بر میگردید و مادرتان که در جانمازش نشسته و تازه نمازش تمام شده جویای حال پریشان تان میشود و شما هم داستان را برای او تعریف میکنید. مادر خیلی مهربانانه لبخند میزند و می گوید: «غصه نخور فرزندم … خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری» یا می گوید«خدا بزرگ است، درست می شود انشاالله»

حکمت؟ خدا؟ دزدی؟ لطف؟ در ِدیگر؟ شیب؟ پشت بام؟ سادیسم؟

خب حالا سوال بنده این است ، چرا ما باید اتفاق خوشایند اولی را «لطف» خدا بدانیم، اما اتفاق تلخ دومی را «ستم» خدا ندانیم؟

خودتان یک دودوتا چهار تا بکنید ببینید به چه نتیجه ای می رسید؛ ببینید چنین خدای ستمگری کجا پیدا می شود؟

ضمن اینکه حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله را نیز می توانیم از الطاف الهی و برای عبرت دیگران بدانیم و برویم در ونزوئلا  مسکن های استاندارد برای مردم شهیدپرور آنها بسازیم.

***

از همین وبلاگ بخوانید:

پله پله تا ملاقات ناخدا

تقدیر روحانی از عزاداری مردم

معجزات الهی در طبیعت (عکس)

قتل در فراش

رابطه ی گوزیدن امام نقی و صلوات

اسلام ، دینی که با یک گوز فرو می ریزد

همانا دین نزد خدا اسلام است و بقیه پشم هستند

نحوه ی مسلمان شدن بادمجان (تصویری)

اگر رژیم عوض بشه ، شوهرم میره دیسکو!!!

بیمه حضرت ابوالفضل (بیمه شخص ثالث + بدنه + سرقت)

متن ترانه ی قرآن از افشین فروتن + لینک دانلود فایل صوتی

علت استعفای پاپ ، آیا این نبود؟

کتاب 23 سال از علی دشتی

تفاهمنامه کاهش بلایای طبیعی یعنی توهین به شعور مردم

پیام تسلیت رهبر برای این حادثه ناگوار

امام نقی و تنفر از دریافت وجوهات

امام نقی و امتحانات الهی

امام نقی و راه حل تحمل فقر

دسته‌ها: مطالب آموزشی, واقعیت, پله پله تا ملاقات نا خدا | برچسب‌ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، | ۱ دیدگاه

ناوبری نوشته

یک دیدگاه برای ”مهم ترین گام در خداشناسی

  1. mahyar

    می فرماید:
    «هر خيرى كه به تو رسد از جانب خداست و هر شرى كه به تو رسد از جانب خود تو است. تو را به رسالت به سوى مردم فرستاديم و خدا به شهادت كافى است.(4:79)»
    و در عین حال می فرماید:
    «چون نيكيى نصيبشان مى‌شد مى‌گفتند: حق ماست. و چون بديى به آنها مى‌رسيد، موسى و همراهانش را بدشگون مى‌دانستند. آگاه باشيد، آن نيك و بد كه به ايشان رسد از خداست، ولى بيشترينشان نمى دانند.(7:131)»

    بدی ها از آن منظر که مجازاتند و موجب رشد، از جانب خدایند، و از آن منظر که بنابر قانون تعادل نهفته در طبیعت، در پی بدی گذشته ی ما به ما می رسند تا تعدل عالم حفظ شود، از جانب خودمانند. باید دید آنچه در روبرویمان روی می دهد را از چه منظری نگاه می کنیم. خداوند موجودی ست که باید سراسر خوبی باشد و اگر اینگونه است، پس آنچه می فرستد و ظاهرا بدی ست، در واقع مجازاتی ست رشدافزا و خوبی محض.

نظر دهید ...

وب‌نوشت روی WordPress.com. پوسته: Adventure Journal کاری از Contexture International.