خب هر چقدر فکر میکنم هیچ خاطره ی خوشی از ماه رمضون ندارم، همه ش دل ضعفه و تشنگی و رخوت و چسناله ی دعای سحر و ترس از جنب شدن قبل از اذان و قرآن خوندن های اجباری در مدرسه و ساعت شماری برای افطار و روزشماری برای عید فطر و بوی گند دهان و …
تازه بهش میگن «ماه میهمانی خدا» ؛ این چه مهمونی مسخره ایه که همه ش شکنجه ست؟
تازه طول روز و شب های ماه رمضون هم با گذشت هر سال تغییر میکنه و هیچ قاعده و قانونی نداره؛ به راستی چقدر خدا خره که نمیتونه از یه تقویم منظم بهره ببره؟؟؟
یکی بشینه به خدا بفهمونه: آقا !!! لااقل شب قدر رو معین کن کدوم شبه ، که بدونیم کی خودمون رو برات جر بدیم!
تازه اول و آخرش هم که معلوم نیست؛ من نمیدونم قدیما که تلسکوپ نبوده چجوری هلال ماه رو پیدا میکردند؛ این در حالیه که میگن روزه گرفتن در عید فطر حرامه؛ خب اگر هلال رویت نشد و شما روزه گرفتی و فردا شب فهمیدی که روز گذشته عید فطر بوده تکلیف چیه؟
آخه اسلام هم داریم تا اسلام!!! مثلاً اسلام توی آلبانی یه جور اجرا میشه … توی یمن یه جور ِدیگه … تو عربستان یه جور ِ دیگه تر … توی ایران یه جورِ گـُه تر از همه جا !!! جرات داری تو خیابون یه آب معدنی سر بکش تا ببینی با یه چوب توی ماتحتت چجوری به زور راهی بهشتت میکنم!