درست است که این ملاقات (پاپ با هاوکینگ) مربوط به چند سال قبل است ، اما بیدار شدن وجدان میتواند مدتی به طول بیانجامد ؛ چه کسی می داند؟ شاید همین سوال ساده ی هاوکینگ در چند سال قبل ،علت استعفای امروز پاپ بود.
به مکالمه ی این دو نفر دقت کنید:
پرسش اول هاوکينگ: چه کسي جهان را به وجود آورده؟
پاپ : خدا
پرسش دوم هاوکينگ: چه کسي خدا را به وجود آورده است؟
پاپ : خدا نيازي به «به وجود آورنده» ندارد.
استيون هاوکينگ:
نتيجه: پس ما قبول کرديم که چيزي ميتواند وجود داشته باشد که نيازي به خالق ندارد. حال به پرسش اول بر ميگرديم…
در جواب این مطلب ذکر شده قسمتی از مطلبی نوشته شده توسط یکی از علمای رو ذکر می کنم با اینکه می دانم کسی به عقل و منطق و … بی محلی کرده و از روی عجز و خالی بودن دست، راه تمسخر رو پیش گرفته کاری نمی شود کرد:
انسان، واقعاً از فکر این فیلسوف جنجالی، تعجب میکند، زیرا آنچه از آن فرار کرده، دوباره به آن گرفتار شده است، زیرا اگر مشکل خدا این است که آفریدگار ندارد، عین این مشکل درباره ماده هم پیش میآید، اگر بگویید ماده حادث است پس آفریدگار او کیست؟ و اگر بگویید قدیم است، پس معلول بلا علت را پذیرفتهاید!!
جناب راسل بین دو مسئله خلط کرده است:
1. هر پدیدهای پدید آورنده دارد.
2. هر موجودی پدید آورنده دارد.
آنکه صحیح است، همان گزاره اولی است که موضوع آن پدیده است، یعنی چیزی که نبوده و بعداً پدید آمده است که البته نیاز به پدید آورنده دارد.
و اما دومی کاملاً غلط است، زیرا موضوع گزاره (موجود)، اعم از پدیده و غیرپدیده است، چیزی که اصلاً مسبوق به عدم نبوده و به اصطلاح ازلی بوده است، نمیتوان برای آن پدید آورندهای اندیشید وگرنه دچار تناقض میشویم، زیرا اگر قدیم است پس پدید آورنده ندارد و اگر علتی دارد، پس قدیم نیست، بلکه حادث است.
منبع: http://www.khabaronline.ir/detail/155252
فقط همین مونده بود که آیت الله سبحانی ، غیر از آموزش آداب کونشوئی ، به رد نظریات علمی نیز بپردازند ، که پرداختند
من هرکاری میکنم اینو نمیفهمم میشه یکم با توضیحات بیشتربذارینش؟؟؟
راستی یه خورده هم درمورد تکامل توضیح بدین ممنون
شک نشانه انسانیت و عقله
حالا چرا چون ادم جایز الخطاست پس هر حرف و تفکر و کاری و … میتونه اشتباه و خطا باشه پس برای تصحیحش به شک نیاز داریم پس هر کس شک نکنه و خیلی ایمان داشته باشه (تعصبه) چه در رابطه با وجود خدا یا عدم وجودش عاقل نیست ok
تو خیلی جاهای قران اومده که که ایا متفکران متزکر نمی شوند
مثلا من خیلی چیزا رو میبینم میشنوم میگم خدا عدالتت کو (کشته شدن بچه ها تو شبکه ی BBC ,گشنه بودن مردم افریقا و مردنشون زمانی که مردم تو بقیه ی دنیا از فرط چاقی سکته میکننو …)
پس خدا تعصبو رد میکنه عقلم همینطور (توجه اونایی که ای کی یوـه پاینی دارند: خدا عقلو رد نمیکنه منظورم عقل تعصبو رد میکنه طبق بالا )
یه ایه دیگه هست دقیق یادم نیس (مفهومش تقریبا همین خط میشه) میگه خدا ذهن و گوش هایشان را بسته که نتوانند حق را در یابند (اونایی که ایه رو میدونن تصحیح و کامل کنند)
یعنی به نظر من تصبی که داشتند مانع تفکر و گوش دادنشون شده (نقش خدا تو ایه اینه که خدا ادمو افریده با صفاتش )
——–
از یه طرف شخصا دیدم عدلشو
بچه که بودم بابام برای یکی از فامیلامون کار میکرد
وعض مالیمونم خوب نبود من خودم زیاد یادم نیس (نتیجه : یکم یادم هست)
یه روز بابام میره به فامیلمون میگه این حقوقی که میدی خیلی کمه ما سه ماهه خورده برنج میخوریم (برنج های صدمه دیده و خورد شده)
شیش ماهه گوشت درست حسابی نخوردیم فامیلمون یه جوری دست به سرمون میکنه و یه جوابی بدی میده دقیق نمیدونم چه جوابی
روزگار میگذره و چرخ فلک میچرخه و اون ورشکست میشه و اون فامیلمون خیلی زجر میکشه ما هم کم کم وعضمون با رفتن بابام سر یه کار دولتی بهتر میشه
حدود بیش از ده سال بعد فامیله میاد خونهمون حرف به جایی کشیده میشه که فامیله میگه اره من خیلی سختی میکشم چند ماهه برنجه خورده میخورم و گوشت (منظور گوشت قرمز) گیرم نمیاد و سه ماهه یه مرغ گرفتیمو این حرفا (بدونه این که ما قصه مونو یاداوری کنیم)
مامانم از تشابه حرفای اون با حرف های ده سال پیش بابام و اتفاقی که سرش اومده از عدالت خدا چشماش برق میزد و بابام برگشت با سکوت و تعجب مامانمو نگاه میکرد
یه واقعیتیه که من خودم دیدم لطفا مثلا برای پند دادن پخش نکنید
پس شک واجبه به بودو نبود خدا شک کنید
(البته اگه فکر کنید شک میکنید و اگر مثلا شیخید و میترسید با فکر کردن ایمانتون ضعیف میشه پس مسلمون نیستید چون تو قران زیاد اومده تفکر کنید)
ماشین را چه کسی ساخته ؟
-انسان
انسان را انسان دیگری ساخته؟
-نه
پس ما قبول کردیم پدیده ای میتواند وجود داشته باشد که انسان آن را نساخته حال به سوال اول برمیگردیم.
و این مغالطه ای است که آن را منطق نام نهاده و به دانشمندان نسبت می دهید.
کاش لاقل به جای مغالطه دلیل محکم می آوردید.
خدا، تقدس است. انسان برای کنترل اعمال بدش به تقدس(ولو کلامی) نیاز داره. وگرنه خدا وجود مادی نداره. هر شخصی افکار بد و افکار خوب داره. وقتی با خودمون کلنجار بریم و افکار بد رو سریعا نابود کنیم، خب خوبیها میمونن. در کل، به قول هگل: آزادی بی حد و حصر، چاقو به دست دیوانه دادن است